بسم الله الرحمن الرحیم

هر صبح جمعه آنجا بود،وقتی برای رسیدن به کلاسم زودتر می آمدم بیرون ،او را می دیدم

باز هم آن کوچه –باز هم او آنجا نشسته بود –چادرش رامثل همیشه برروی صورتش کشیده بود و دستی از زیر چادر بیرون آمده بود .چقدر هوا سرد بود اما آن روز هم آمده بود .درآن سردی قبل از طلوع خورشید ،هنوز چند متری مانده بود که به او برسم.جلوی من پسرکی بود با یک گاری

با لباسهایی خشن و نه چندان تمیز

گاریش پر از پلاستیک های کهنه بود

کاملا معلوم بود که پلاستیک ها را از دیگر آشغال ها جدا کرده  

همانطورداشتم او را ورانداز می کردم و غرق در نگاه او شده بودم که ناگهان دستکش را از دستش بیرون کرد و یک 100 تومانی در آورد و داد به آن پیرزن !چه صحنه عجیبی انگار یک سطل آب سرد رویم خالی کردند

همانطور که حرکت می کردم ماتم برد .

آنقدر برایم عجیب بود که بعد از طی دو سه تا کوچه و خیابان به خودم آمدم .شاید خیلی ها از کنار این پیرزن بی تفاوت رد می شدند گویا آنها اورا نمی دیدند

او خودش نیازمند بود وبه سختی امرار معاش میکرد اما گویا حال این پیرزن را درک می کرد ،شاید 100 تومان چیزی نباشد اما مهم آن راهی است که آن را بدست آورده و آن سختی !

شاید من قدر 100تومانی هایم را ندانم اما او به خوبی ارزش هر یک از آنها را درک میکند

اینجا بود که معنی حرف امام بهتر از همیشه می فهمیدم که چرا بهتر است مسولان مملکت را از درد کشیدگان انتخاب کنیم

آری آنها دردکشیده اند ودرد مردم را می فهمند حتی اگرهم بخواهند نمی توانند درد ها را از یاد ببرند

مثل شهید رجایی او  که در کودکی در کنار خیابانها قابلمه فروشی میکرد 

او از کودکی اش معنی درد رافهمید و شد شهید رجایی!

                                                                                                                                                                                                      براساس یک اتفاق واقعی      

بسم الله الرحمن الرحیم

-اصلا دوست ندارم بخرم ؟تو چی کار داری ؟مجبور که نیستم !

-مجبور که نیستی ولی خنگی؟

-مهم نیست هر طور که دوست داری فکر کن .هر کس برا خودش یک ایده ی فکری داره ؟

-لابد ایده فکری توام اینه که پول بیشتری بدی و جنس بدرد نخوری بخری ؟

-آره!

-چرا اینقدر لجبازی می کنی ؟بابا جان اینجا یک مملکت اسلامیه،دولتشم اسلامیه؟ اگه نخواد وارد نمیکنه ؟

-اولا که تو به من گیر دادی و ولم نمی کنی !ثانیا مگه امروز تو نماز جمعه نبودی !خطبه های نماز جمعه رو گوش ندادی !

-نه چطور مگه ؟

-مطمئنی چیزی نخورده تو سرت یا تب نکردی؟ببین اصلا میگم برو یک کم بخواب شاید اثر کم خوابیه !!

-داری دستم می اندازی ها مگه چی شنیدی ؟

-امروز آقای خامنه ای  تو نماز جمعه می گفت :این انقلاب مصر و تونس مال الان نیست !جرقه این کار 30 ساله که خورده و به تدریج اثرشو رو مردم گذاشته و حالا شده یک انقلاب !

-خوب حالا چه ربطی داره به این کیف مسخره ای که خریدی ؟یا این که از سوپ های(مارک مگی) فاطمه نمی خوری ؟یا همه  اش پولاتو بی خودی خرج می کنی؟

-خدایا یکی بیاد منو از دست این نجات بده؟

-چیه کم آوردی؟نه خیر، ربطش اینه که وقتی کم کم آدما آگاه بشن و هر کسی به فکر خودش بیفته و از خودش شروع کنه کم کم میشه یک انقلاب اونم بعد از سی چهل سال !چه میدونی شاید تا چند سال دیگه هیچ کس از این کالاهای صهیونیستی استفاده نکنه!

اصلا ببینم خود تو اگه از یک لباس یاکیفی با مارکadidas-NIKE-DaG  خوشت بیاد اما بهت بگن پولی که میدی تا این کیفو بخری یک درصد ممکنه، خرج خریدن یک اسلحه بشه که با اون یک بچه فلسطینی رو می کشن – یا صرف خریدن یک بولدوزر میشه که یک خونه و سر پناه یک خانواده رو خراب میکنه حاضری با وجود علاقه ات اون کیفو بخری؟میدونی من که حاضر نیستم ترجیح میدم یک آشغالش و بخرم یا دنبال یک مارک دیگه باشم !

تو و دیگران خودتون می دونید حالا شاید یک سری مسائل یا کم کاری ها مانع از عملکرد دولت بشه، اما تو مگه سخنرانی های اخیر آقا در مورد حادثه  نه دی 88 یادت نیست که میگفتن بعضی وقتها مثل همین نه دی ملت از دولت جلو میزنه و این نشانه بصیرته ،از کجا میدونی تو قضیه کالا های وابسته به صهیونیست این اتفاق نیفته!!